گاه شبها تا سحر,یکریز یادت میکنم / ازسحر تا شام فردا نیز یادت میکنم
موجب شرم است من اینگونه یادت میکنم / وای بر من تا چه حد ناچیز یادت میکنم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ای مه تابان ای تو بی همتا / ای تو عشق من، تنهای تنها
ای بهار من ،برتو دل بستم / پیش من بازآ ، بی تو بشکسته ام
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ماهی تو، که بربام شکوه آمده است / آیینه ز دستت به ستوه آمده است
خورشید اگر گرم تماشای تو نیست / دلگیر نشو ز پشت کـوه آمده است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شبیه موی بلندت که شانه میخواهد / دلم برای تپیدن بهانه میخواهد
تمام حرف من این است قسم به لبخندت / که خاک پای تو هم آشیانه میخواهد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یک پلک زدن فاصله از تو تا من / باید بزنیـــم پلک یا تو یا من
هر چند که گفتند گناه است این کار / اما تو یکی بزن گناهش با من
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هر چند که نیستی به یادت هستم / من چشم به ره در انتظارت هستم
من بی تو وجود خویش را نشناسم / چون آینه محتاج نگاهت هستم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آمد آن احساس ها را پس گرفت / از غزل ها لفظ “ما” را پس گرفت
در دلم احساس مجنون زنده است / یادش آمد…ادّعا را پس گرفت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
حسی دارم ، اگـــــر بدانی بد نیست / شعری گفتم تو هم بخوانی بد نیست
الآن خیلی دلم بـرایت تنگ است / در هــر صورت خبر رســانی بد نیست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ای دل، دل سودا زده، سامانم کـو؟ / ای کالبد تهی شده جـــــــانم کـو؟
امـــروز که از همیشه مشتاق ترم / ای خانه ی سوت و کور مهمانم کو؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *